کد مطلب:370005 شنبه 21 اسفند 1395 آمار بازدید:488

76: و وفّر ملکتی بالبرکة فیه ، واصب بیسبیل الهدایة للبرّ فیما انفق منه .
 حضرت علی بن الحسین علیه السلام در این قطعه از دعای شریف مكارم الاخلاق ، دو درخواست از پیشگاه باری تعالی می نماید: اول : بار الها! آنچه را كه مالكم با بركتی كه در آن اعطا می نمایی ، افزون فرما. دوم : بار الها! آن را كه از مال خود انفاق می نمایم به گونه ای صورت پذیرد كه از هدایت تو در برّ و نیكوكاری برخوردار باشم .

به خواست خداوند توانا، این دو جمله از كلام امام سجاد(ع ) موضوع بحث و سخنرانی امروز است .

معنی بركت 

البركة النّماء و الزّیادة حسّیّة كانت او معنویّة و ثبوت الخیر الالهی فی شی ء و دوامه . (345)

بركة به معنای نموّ و افزایش است ، خواه آن افزایش محسوس باشد یا آنكه معنوی و غیر محسوس . گاهی نموّ و افزایش در موجودی به صورت طبیعی انجام می شود و برای همه محسوس است اما در عمق آن بركت وجود دارد. در روایات ، اولیاء گرامی اسلام ، كلمه بركة را در مورد گوسفند، مكرّر به كار برده اند.

عن النّبیّ صلّی اللّه علیه وآله قال لعمّته : مایمنعك ان تتّخذی فی بینك البركة ؟ فقالت یا رسول اللّه ! ما البركة ؟ قال شاة تحلب . (346)

رسول اكرم (ص ) به عمّه خود فرمود: چه چیز تو را مانع است از اینكه در خانه ات نگاهداری نمایی ؟ عرض كرد: بركت چیست ؟ فرمود: گوسفندی كه از شیرش استفاده می شود.

گوسفند داری بركت است 

عن ام راشد مولاة امّ هانی عن امیرالمؤ منین علیه السلام ، دخل علی ام هانی ، فقالت ام هانی : قدّمی لابی الحسن علیه السلام طعاما. فقدّمت ما كان فی البیت . فقال مالی لا اری عندكم البركة ؟ فقالت امّهانی : الیس هذا البركة . فقال : لست اعنی هذا، انّما اعنی الشّاة . (347)

امّ راشد، خدمتگذار امّ هانی می گوید: علی (ع ) به منزل امّ هانی آمد.او دستور داد برای آن حضرت طعام بیاورم . می گوید: غذایی كه در منزل موجود بود آورم . امام فرمود: چرا در منزلتان بركت نمی بینم ؟ امّ هانی عرض كرد: غذایی كه حضور شما آورده ، بركت نیست ؟ فرمود: مقصودم غذا نیست ، مقصودم از بركت ، گوسفند است .

شیر و گوشت و اعضای داخلی بدن گوسفند و همچنین پشم و پوست و روده اش برای مردم خیر و بركت است ، جالب آنكه توالد و تناسل گوسفند، همانند سگ ، طبق نظام خلقت است و طبیعی ، با این تفاوت كه اولا سگ در هر شكم چند توله می آورد و گوسفندان اغلب یك برّه می زایند و ثانیا هر روز تعداد زیادی از گوسفندان برای تغذیه انسانها ذبح می شود و نسل سگ از این آفت بزرگ مصون است ، با این حال ، تعداد گوسفندان اینقدر چشمگیر و زیاد است و از نموّ و افزایشی كه بركت الهی است ، برخوردارند. بعضی از بركتها امر عادی نیست و از مجاری اسباب و علل طبیعی پدید نمی آید، بلكه مشیّت خداوند توانا آن را به وجود می آورد و حضرت مسیح ابن مریم علیه السلام یكی از آن پدیده هاست . قرآن شریف راجع به آن حضرت موقعی كه طفل شیرخواره ای در گاهواره بود، چنین فرموده است :

قال انّی عبداللّه آتانی الكتاب وجعلنی نبیّا. وجعلنی مباركا این ما كنت . (348)

فیض بركت الهی به مسیح (ع ) 

گفت : من بنده خدا هستم ، برایم كتاب فرستاده ، به نبوّتم برگزیده و مباركم قرار داده هر جا كه باشم .

عن الصّادق علیه السلام فی قوله تعالی وجعلنی مباركا یعنی : نفّاعا. (349)

امام صادق (ع ) فرمود: مبارك بودن مسیح (ع ) بدین معنی است كه او وجودی است بسیار نافع و از ناحیه وی خیر و بركت فراوان عاید مردم می گردد.

اولین خیری كه از وجود بابركت او عاید گردید، این بود كه مادر شریف و بزرگوار خود را تبرئه و تنزیه نمود و از شرّ زبان مردم مصونش فرمود. او در طول زندگی ، مردم را به خدای یگانه دعوت نمود، تعالیم حقّ را به آنان آموخت ، با نصایح و اندرزهای حكیمانه خود، انسانیّت و فضیلت را درس داد و از بركات وجودش این بود كه بیماران غیر قابل درمان را با دعاهای خویش مشمول شفای الهی ساخت و از نعمت صحّت و سلامت برخوردارشان نمود.

در آغاز سخن ، مذكور افتاد كه از جمله معانی بركت :

ثبوت الخیر الالهی فی شی ء و دوامه .

بركت در پرتو ایمان و تقوی 

یكی از معانی بركت این است كه خیر الهی در چیزی پایدار و ثابت بماند.

بركت بدین معنی صریحا در قرآن شریف آمده است :

ولو انّ اهل القری امنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم بركات من السّماء والارض . (350)

اگر اهل بلاد ایمان بیاورند و به تقوی گرایش یابند، ما درهای رحمت و بركت را از آسمان و زمین به روی آنان می گشاییم .

به موجب این آیه مباركه ، در شهری كه ایمان و تقوی حاكم باشد و مردم عملا از آن پیروی كنند، بركات الهی نیز در آن محیط ثابت و پایدار خواهد ماند. در روایات نیز آمده است كه عدالت و تقوی بركات را افزایش می دهد و جرایم و گناهان ، بركت را از میان می برد و در اینجا به ذكر سه روایت اكتفا می شود.

عن علی علیه السلام قال : بالعدل تنضاعف البركات . (351)

علی (ع ) فرمود: وقتی جنایات ، علنی و آشكار می گردد، بركات الهی در جامعه از میان می رود.

پاسخ یك پرسش 

در آیه ای كه مذكور افتاد، چنین آمده كه اگر مردم بلاد، ایمان بیاورند و تقوی در پیش گیرند، خداوند درهای بركات را از آسمان و زمین به روی آنان می گشاید. ممكن است بعضی از شنوندگان محترم سؤ ال كنند: بین ایمان و تقوی با بركات سماوی و ارضی چه رابطه ای وجود دارد؟ می توان گفت این پرسش در موارد دیگری از آموزشهای اسلامی نیز قابل طرح است . از آن جمله ، در روایات آمده : صدقات و اعمال معروف ، دفع بلا می كند، یا صله رحم موجب طول عمر می شود. سائل می پرسد: بین صدقه و دفع بلا، یا صله رحم و طول عمر چه رابطه ای است ؟ در پاسخ این قبیل پرسشها می توان گفت : آثار مترتّب بر اعمال كه در شرع مقدّس آمده ، دو قسم است ، بعضی از آثار است كه عقل ، رابطه آنها با عمل را درك می كند، مثلا در قرآن شریف فرموده :

اعدل .ا هو اقرب للتّقوی . (352)

عادل باشید كه دادگری به تقوی نزدیكتر است .

قد افلح من زكّیها. (353)

بی گمان به رستگاری نایل می شود آن كس كه نفس خود را از پلیدی های اخلاق بد، تزكیه و تطهیر نماید.

ان الانسان لیطغی ان راه استغنی . (354)

تمكّن و مالداری می تواند مایه سركشی و طغیان بشر گردد.

روابط عقلانی و فوق عقلانی 

در این قبیل موارد كه ترتّب اثر بر عمل از نظر طبیعی یا روانی قابل درك است ، عقل رابطه آن دو را با یكدیگر تاءیید می نماید. اما در مواردی كه ترتّب اثر بر عمل دارای جنبه معنوی است و عقل نمی تواند رابطه آن دو با یكدیگر را بفهمد، از درك آن اظهار عجز می كند، می گوید: این امری است فوق عقل ، ولی هرگز به خود اجازه نمی دهد كه آن را نفی نماید و نزول بركات سماوی و ارضی بر اثر ایمان و تقوی ، یا دفع بلا بر اثر صدقه ، یا طول عمر بر اثر صله رحم از این قبیل است .

امام سجاد)ع ) در جمله اول دعای مورد بحث امروز، از پیشگاه باری تعالی درخواست بركت مالی نموده ، عرض می كند:

ووفر ملكتی بالبركة فیه .

بار الها! آنچه را كه مالكم با بركتی كه در آن اعطا می نمایی ، افزون فرما.

دعای امام (ع ) و انواع بركت 

این دعا به اعتبار مایملك امام (ع ) به صور مختلف قابل استجابت است . اگر امام (ع ) مزرعه ای دارد كه برای تاءمین معاش خود و خانواده خویش در آن كشت نموده و بركتش را از خداوند طلب می كند، می خواهد كه در هر خوشه دانه های بیشتری تكوین شود، اگر چند راءس دام دارد و بركت آن را درخواست می كند، بدین معنی است كه موالیدشان بیشتر و شیرشان فزونتر باشد، اگر مالك چند درخت میوه است و از خداوند بركت آنها را می طلبد، بدان معنی است كه میوه اشجار زیادتر شود. ممكن است بركت مالی در مورد درخواست حضرت زین العابدین (ع ) ناظر به كیفیّت مصرف مال باشد، به گونه ای كه نفع فزونتر عاید مردم گردد و برای توضیح چنین بركتی ، حدیث آموزنده ای را از رسول (ص ) به عرض شنوندگان محترم می رساند:

بركت در كیفیت مصرف 

عن ابیعبد اللّه علیه السلام قال : جاء رجل الی رسول اللّه وقد بلی ثوبه . فحمل الیه اثنی عشر درهما. فقال یا علی خذ هذه الدّراهم فاشترلی ثوبا البسه . قال علی علیه السلام ، فجئت الی السّوق فاشتریت له قمیصا باثنی عشر درهما وجئت به الی رسول اللّه . فنظر الیه فقال : یا علی ! غیر هذا احبّ الیّ. اتری صاحبه یقیلنا؟ فقلت : لاادری . فقال انظر. فجئت الی صاحبه فقلت انّ رسول اللّه (ص ) قد كره هذا یرید ثوبا دونه . فاقلنا فیه فردّ علیّ الدّراهم وجئت به الی رسول اللّه . فمشی معی الی السّوق لیبتاع قمیصا. فنظر الی جاریة قاعدة علی الطّریق تبكی . فقال رسول اللّه ما شاءنك ؟

قالت یا رسول اللّه انّ اهل بیتی اعطونی اربعة دراهم لاشتری لهم بها حاجة فضاعت ، فلا اجسر ان ارجع الیهم . فاعطاها رسول اللّه اربعة دراهم وقال ارجعی الی اهلك ومضی رسول اللّه الی السّوق . فاشتری قمیصا باریعة دراهم ولبسه وحمداللّه وخرج فزای رجلا عریانا یقول من كسانی كساه اللّه من ثیاب الجنّة . فخلع رسول اللّه قمیصه الّذی اشتراه وكساه السّائل . ثمّ رجع الی السّوق فاشتری بالاربعة الّتی بقیت قمیصا آخر فلبسه وحمداللّه ورجع الی منزله و اذا الجاریة قاعدة علی الطّریق . فقال لها رسول اللّه : مالك لا تاءتین اهلك .

قالت یا رسول اللّه انی قد ابطاءت علیهم واخاف ان یضربونی . فقال رسول اللّه : مرّی بین یدیّ ودلّینی علی اهلك . فجاء رسول اللّه حتّی وقف علی باب دارهم . ثمّ قال السلام علیكم یا اهل الدّار. فلم یجیبوه ، فاعاد السلام فلم یجیبوه فاعاد السلام فقالوا: علیك السلام یا رسول اللّه و رحمة اللّه وبركاته . فقال لهم لكم تركتم اجابتی فی اول السلام والثانی . قالوا: یا رسول اللّه سمعنا سلامك فاجببنا ان تستكثر منه . فقال رسول اللّه : انّ هذه الجاریة ابطاءت علیكم فلا تؤ اخذوها. فقالوا6 یا رسول اللّه : هی حرّة لممشاك . فقال رسول اللّه : الحمداللّه ، ما راءیت اثنی عشر درهما اعظم بركة من هذه ، كسی اللّه به عریانین و اعتق بها نسمة . (355)

ابای پیامبر (ص ) از لباس گرانبها 

مردی حضور رسول اكرم (ص ) شرفیاب شد، دید پیراهن آن حضرت كهنه و فرسوده شده ، رفت دوازده درهم فرستاد كه پیمبر پیراهنی بخرد. حضرت پول را به امیرالمؤ منین (ع ) داد و فرمود: برای من پیراهنی خریداری كن . علی (ع ) می گوید: بازار آمدم ، پیراهنی به دوازده درهم خریدم ، حضور رسول اكرم (ص ) آوردم . حضرت نگاهی به آن نمود و فرمود6 پیراهنی غیر از این می خواهم . به نظرت می رسد فروشنده معامله را اقاله می كند؟ عرض كردم : نمی دانم . فرمود: برو ببین . نزد فروشنده آمدم و گفتم : رسول اكرم (ص ) از پوشیدن این پیراهن ابا و كراهت دارد و می خواهد پیراهنی ارزانتر بپوشد. معامله را اقاله كرد و دوازده درهم را داد. حضور رسول اكرم (ص ) برگشتم و برای خرید پیراهن با هم به بازار رفتیم . در راه به كنیز بچه ای برخوردیم كه در كناری نشسته و گریه می كند. به او فرمود: چه شده كه گریه می كنی ؟ گفت : اهل منزلم چهار درهم به من دادند برای خرید جنسی و آن پول گم شد و من جرئت رفتن به منزل ندارم . حضرت چهار درهم از دوازده درهم را به او داد، فرمود: برگرد به منزل . حضرت راه بازار را در پیش گرفت ، پیراهنی به چهار درهم خریداری نمود، پوشید و خداوند را حمد كرد. از بازار درآمد. مرد برهنه ای را دید كه می گوید: هر كه مرا بپوساند خداوند او را از لباس بهشت بپوشاند. پیراهنی را كه خریده بود از بر بیرون آورد و به مرد بی لباس داد و دوباره به بازار برگشت و پیراهن دیگری با چهار درهم باقیمانده خرید و در بر كرد، خدای را حمد نمود و روانه منزل شد. بین راه همان دختر بچه را دید كه در كنار معبر نشسته . فرمود: چرا منزلت نرفتی ؟ پاسخ داد: بیرون آمدنم از منزل به طول انجامیده و خائفم از اینكه مرا بزنند. حضرت فرمود: پیشاپیش من برو و مرا به منزلت راهنمایی كن . حضرت در منزل رسید، به صدای بلند فرمود: سلام بر شما ای اهل خانه . پاسخ نداند، دوباره سلام نمود، پاسخ ندادند، در مرتبه سوم ، جواب سلام حضرت را در كمال ادب و احترام دادند. حضرت فرمود: چرا سلام اول و دوم را جواب ندادید؟ عرض كردند: جواب ندادیم تا مكرّر صدایت را بشنویم . فرمود: این دختر بچه دیر آمده ، از او موآخذه ننمایید. گفتند: ما او را به احترام آمدن شما آزاد نمودیم . رسول اكرم (ص ) خدای را حمد نمود و فرمود: من دوازده درهمی را از این پربركت تر ندیده ام : دو برهنه را پوشاند و بنده ای را آزاد نمود.

ملاحظه می كنید كه پیمبر گرامی (ص ) این دوازده درهم را پر بركت خوانده ، از این نظر كه آن پول كم ، اثر زیاد گذارد و منشاء خیر متعدّد گردید، پس اگر مالی منشاء خیر بیش از حدّ عادی شود، می توان گفت آن مال با بركت است . شاید امام سجّاد(ع ) در جمله اول دعای خود خواهان چنین بركتی در مال خویش باشد:

و وفّر ملكتی بالبركة فیه .

بار الها! در مصرف مالم شرایطی را به وجود آور كه به خیر زیادتری دست یابم و خدمت بیشتری به مردم بنمایم و مانند پیمبر اسلام مال قلیلم واجد بركت وافر گردد.

ناگفته نماند كه توفیق پیغمبر اسلام (ص ) در این خدمات برای آن بود كه پیراهن دوازده درهمی نپوشید و خواهان لباس ارزانتری شد و بر اثر آن توانست دیگران را از خیر و بركت آن مال كم ، بهره مند فرماید.

امام سجاد علیه السلام در جمله دوم دعای مورد بحث امروز، به پیشگاه خداوند عرض می كند:

واصب بی سبیل الهدایة للبرّ فیما انفق منه .

بارالها! آن را كه از مال خود انفاق می نمایم ، به گونه ای صورت پذیرد كه از هدایت تو در برّ و نیكوكاری برخوردار باشم .

مال از نظر تعالیم اسلام 

مال یكی از اركان اساسی در حفظ نظام اجتماعی است و در ابقای دین و دنیای مردم نقش بسیار مهم دارد. اولیای گرامی اسلام ضمن احادیث بسیاری ، درباره مال از ابعاد مختلف سخن گفته و پیروان خود را به وظایفشان متوجه نموده اند و در اینجا به مناسبت جمله دوم دعای حضرت زین العابدین (ع ) پاره ای از مطالب مربوط به مال از دیدگاه اسلام به عرض شنوندگان محترم می رسد. قرآن شریف كلمه قیام به معنای پایگاه را در دو مورد به كار برده : یكی در مورد شاءن دینی و آن دیگر درباره شاءن دنیوی . اما در مورد شاءن دینی ، راجع به كعبه مكرّمه كه قبله مسلمین و پایگاه وحدت اسلامی است ، فرموده :

جعل اللّه الكعبة البیت الحرام قیاما للنّاس . (356)

خداوند، كعبه را كه بیت حرام است ، نگاهدارنده و پایگاه مردم مسلمان قرار داده .

اما در مورد شاءن دنیوی ، راجع به مال كه زیر بنای اقتصاد و گرداننده چرخهای اجتماع است ، فرموده :

ولا تؤ توا السّفهاء اموالكم الّتی جعل اللّه لكم قیاما. (357)

اموال خود را به سفیهان و كوته خردان نسپارید، اموالی را كه خداوند آن را نگاهدارنده شما قرار داده است .

مال برای مردم است نه مردم برای اموال 

دین متعلق به خداوند است و اموال متعلّق به مردم ، پس در زمینه دین ، مردم برای خدا هستند نه خداوند برای مردم ، و در زمینه مال و ثروت ، اموال برای مردم است نه مردم برای اموال . مؤ منین حقیقی چون خود را برای خدا می دانند، موقعی كه دین حق را در معرض خطر مشاهده كردند، برای خدا قیام می كنند، از هستی و حیات خویش می گذرند، با مال و جان در راه او جهاد می نمایند و بدین وسیله مراتب خلوص و بندگی خود را در پیشگاه مقدّسش ابراز می دارند. این مؤ منین واقعی كه مال را برای خود می دانند، در شرایط عادی فعالیّت می نمایند، سعی و كوشش می كنند، مال به دست می آورند، می خورند و می خورانند، می پوشند و می پوشانند، وسایل رفاه خود و خانواده خویش را فراهم می آورند و به قدر مقدور، موجبات آسایش دیگران را نیز مهیّا می سازند، و به مدلول این شعر عمل می كنند:

بپوش و بنوش و ببخش و بده

برای دگر روز چیزی بنه

مبادا كه در دهر دیر ایستی

مصیبت بود پیری و نیستی

بندگان ثروت 

بدبختانه در دنیای مادّی امروز كه امر اقتصاد بیش از حدّ مورد توجه قرار گرفته ، هم اكنون مردم زیادی در سراسر جهان هستند كه انسانیّت و ارزش انسانی را از یاد برده ، برده و بنده ثروت گردیده ، شب و روز می دوند تا هر چه بیشتر ثروت گرد آورند، نه خود منتفع می شوند و نه دیگران از آنان نفعی می برند؛ این گروه خود را برای مال می دانند نه آنكه مال را برای خود بدانند. البته در گذشته نیز افراد حریص و مال پرست بوده ، ولی در جهان امروز كه ارزشهای مالی و اقتصادی اوج گرفته ، بسیاری از افراد گرفتار بیماری حرص شده و راه ثروت اندوزی را در پیش گرفته اند. حضرت حسین بن علی علیه السلام ضمن حدیثی به این قبیل افراد هشدار داده و خاطر نشان فرموده است ، كسانی كه خود را برای مال می دانند، سرانجام ارزش انسانی خویش را از دست می دهند و گرفتار سقوط و تباهی خواهند شد.

روایت آموزنده از حسین (ع ) 

عن الحسین علیه السلام قال : مالك ان لم یكن لك كنت له .فلا تبق علیه فانّه لایبقی علیك وكله قبل ان یاءكلك . (358)

حضرت حسین (ع ) فرمود: مالی را كه به دست آورده ای ، اگر برای تو نباشد، تو برای آن خواهی بود. مالت را باقی مگذار و آن را برای خود و دگران صرف نما كه اگر چنین نكنی و آن را باقی بگذاری ،مال ترا باقی نمی گذارد و ارزش انسانیّت را نابود می كند. تو اموالت را بخور، پیش از آنكه اموالت ترا بخورد.

یعنی اگر مالت را در راه آسایش خود و خانواده و مستمندان و ارحام و دگران صرف نمودی ، در واقع اموال خود را خورده ای و اگر چنین نكنی و اموال را نگاه داری ، اموال تو را می خورد؛ ولی اموال شخص تو را نمی خورد، بلكه شخصیت تو را می خورد. دین و اخلاق و شرافت و فضیلتت را طعمه خویش می سازد و به رسواییت می كشد.

جاذبه مالدوستی و نیاز به رزق و روزی ، مردم را به راه كار و فعالیت سوق می دهد و به ترغیب و تشویق بسیار نیاز ندارند. اما كسانی كه به خدا و رازقیّت او ایمان آورده اند و دین شناس نیستند، ممكن است از بعضی از آیات و روایات ، برداشتی نادرست نمایند و در كار و فعالیت سستی كنند. رسول اكرم (ص ) و ائمّه طاهرین علیه السلام برای آنكه این فكر ناصحیح را از صفحه خاطر این قبیل افراد بزدایند، اولا خودشان در هوای گرم و شرایط سخت ، كار می كردند و عملا به مسلمین درس می دادند، بعلاوه ضمن روایات بسیاری ، آنان را در طلب روزی تشویق می نمودند و برای شاهد در اینجا به ذكر دو روایت اكتفا می شود.

كوشش اولیای دین برای كسب رزق 

عن ابی حمزة عن ابیه قال راءیت اباالحسن علیهما السلام یعمل فی ارض له قد استقعت قدماه فی العرق . فقلت له : جعلت فداك ، این الرجال ؟ فقال یا علی ! قد عمل بالید من هو خیر منّی فی ارضه و من ابی . فقلت له : و من هو؟ فقال : رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله و امیرالمؤ مین وآبائی علیهم السلام كلهم كانوا قد عملوا بایدیهم وهو من عمل النّبّیین و المرسلین والاوصیاء والصّالحین . (359)

ابی حمزه از پدرش حدیث نموده كه گفت حضرت اباالحسن صلی الله علیه و آله را دیدم كه در زمینی كه داشت ، كار می كرد و دو قدم حضرت غرق عرق شده بود. عرض كردم : فدایت شوم ، مردان كجا هستند كه شما كار می كنید؟ در پاسخ فرمود: ای علی ! با دست خود كسی در زمین خود كار كرده كه از من و پدرم بهتر بوده . پرسیدم : او كه بود؟ فرمود: پیمبر خدا و امیرالمؤ منین . سپس فرمود: تمام پدرانم با دست خود كار می كردند و این عمل روش انبیاء و رسولان و اوصیاء و صالحین بوده است .

طلب رزق در حال جنگ و صلح 

عن هشام الصید لانیّ قال : قال ابو عبداللّه علیه السلام : یا هشام ! ان رایت الصّفین قد التقیا فلا تدع طلب الرزّق فی ذلك الیوم . (360)

هشام صید لانی می گوید: امام صادق (ع ) به من فرمود: ای هشام ! اگر دیدی صحنه جنگ تشكیل گردیده و دو صف در مقابل یكدیگر قرار گرفته اند، تو در آن روز از طلب رزق دست برمدار.

فی الحدیث : انّه لمّا نزل قوله تعالی ومن یتّق اللّه یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لایحتسب انقطع رجال من الصّحابة فی بیوتهم واشتغلوا بالعبادة وثوقا بما ضمن لهم فعلم النّبی صلی اللّه علیه وآله ذلك فعاب ما فعلوه وقال انّی لابغض الرّجل فاغرا فاه الی ربّه یقول : اللهم ارزقنی ویترك الطّلب . (361)

برداشت نادرست از آیه 

در حدیث آمده كه این آیه نازل شد كه هر كس به تقوی گرایش یابد، خداوند به روی او راه نجات باز می كند و از جایی كه امید ندارد به وی روزی می رساند. بعضی از رجال صحابه بر اثر شنیدن این آیه ، از مردم منقطع شدند، در خانه ماندند و مشغول عبادت گردیدند، به اتكای اینكه خداوند رزق آنان را ضمانت نموده است . رسول اكرم (ص ) از این جریان آگاه شد، كار آنان را عیب تلقّی نمود و نادرست خواند، فرمود: من دشمن دارم آن مس را كه از سعی و كوشش دست كشیده ، دهان خود را باز كرده و می گوید: بار الها! به من رزق و روزی برسان .

خلاصه ، مسلمانان طبق وظیفه دینی برای تاءمین معاش خود و خانواده خویش باید كار كنند و از راه سعی و عمل رزق و روزی به دست آورند. افراد با ایمان معتقدند كه رازق خداوند است و اوست كه به اهل تقوی از راهی كه امید ندارند، روزی می رساند و دیگر عقاید مقدّسی از این قبیل . اما این معتقدات دینی و قرآنی بدان معنی نیست كه از افراد با ایمان سلب مسئولیّت شود و آنان را از وظیفه كار و كوشش معاف نمایند، بلكه با وجود این عقاید موظّف اند عمل كنند و عنصر فعّال جامعه باشند. دو نكته مهم و شایان توجه در امر مال وجود دارد كه همواره مورد توصیه اكید اولیای اسلام بوده و پیروان خود را به رعایت آن دو جدا سفارش می نمودند: اول آنكه درآمدهای مالی از راه كار مشروع و كسب مجاز باشد، دوم آنكه مال به دست آمده در مجاری مباح و اعمال معروف صرف شود. امام معصوم علیه السلام ، بود و نبود این دو مهم را از عوامل بقا یا فنای مسلمین و اسلام به حساب آورده است .

از عوامل بقا یا فنای مسلمین 

عن ابیعبد اللّه علیه السلام قال : انّ من بقاء المسلمین و بقاء الاسلام ان تصیر الاموال عند من یعرف فیها الحقّ ویصنع فیها المعروف فانّ من فناء الاسلام وفناء المسلمین ان تصیر الاموال فی ایدی من لایعرف فیها الحقّ ولایصنع فیها المعروف . (362)

امام صادق (ع ) فرمود: از عوامل بقای مسلمین و بقای اسلام این است كه اموال در دست كسی بگردد كه حق و عدل را درباره مال می شناسد و عمل معروف را در مورد آن انجام می دهد، و از جمله عوامل فنای اسلام و مسلمین این است كه اموال در دستهایی بگردد كه حق را نسبت به مال نمی شناسد و عمل معروف را درباره آن اعمال نمی نماید.

امام (ع ) در قسمت اول حدیث كه راجع به معرفت حق و ادای معروف در امر مال سخن گفته ، ابتدا از بقای مسلمین نام برده و سپس از بقای اسلام ، اما در قسمت دوم حدیث كه از ناآگاهی مردم از حق و انجام ندادن وظیفه معروف در مورد مال نام برده ، اول از فنای اسلام سخن گفته و سپس از فنای مسلمین . این تقدّم و تاءخّر در بقا و فنای اسلام و مسلمین مترتّب بر عمل صحیح و ناصحیح مردم است ، زیرا بقای اسلام و فنای اسلام در هر محیطی ، وابسته به بقای مسلمین و فنای مسلمین آن محیط است .

وظیفه شناسی مسلمین و بقای اسلام 

در جامعه ای كه اسلام راستین حاكم است و مردم ، وظیفه شناس و متشرّع اند، در آن جامعه اوّلا حق را در مورد مال می شناسند و خویشتن را به اموال حرام آلوده نمی كنند، ثانیا در عمل معروف و خدمت به مردم كوشا و جدی هستند و همواره تعاون و مواسات را رعایت می نمایند. در چنین جامعه ای ، مردم در اسلام پایدار و ثابت قدم اند و در گفتار و رفتار مطیع اوامر الهی هستند، البته خودشان در پرتو مسلمانی و درستكاری باقی و برقرار می مانند و اسلام هم با وجود چنین مسلمانان راستین و پاكدل ، در آن محیط باقی خواهد ماند.

وظیفه ناشناسی و فنای مسلمانان 

در جامعه ای كه مردم اسما مسلمان اند و عملا دین حق را در مورد مال نمی شناسند و اگر به فرض شناختند، طبق آن عمل نمی كنند، اینان عاشق مال اند و به حلال و حرام دین توجه ندارند، پول قمار و شراب را می گیرند، از ربا و دزدی روگردان نیستند، در خرید و فروش هروئین و دیگر موادّ مخدّر باك ندارند. ثانیا در راه معروف قدمی برنمی دارند و به تهیدستان توجه می نمایند. در چنین جامعه ای ، اول اسلام و احكام آن عملا از میان می رود و سپس مسلمانمایان غیر واقعی بر اثر پلیدی های گناه به سقوط و تباهی می گرایند. خلاصه ، از عوامل مؤ ثّر در بقای اسلام و مسلمین این است كه اولا مسلمانان مال را از مجرای صحیح و مرضیّ باری تعالی به دست آورند، و ثانیا با مال ، اعمال معروف انجام دهند. البته عمل معروف هر قدر مفیدتر و اثر معنویش فزونتر باشد، بیشتر موجب رضای الهی خواهد بود.

امام سجاد (ع ) مالی را با رعایت جمیع جهات حق به دست آورده و در جمله اول دعای مورد بحث امروز، از خداوند نسبت به آن مال درخواست بركت می نماید.

جمله دوم دعای امام (ع ) ناظر به عمل معروف است و از انفاق سخن می گوید و برای آنكه انفاقش هر چه بهتر و نیكوتر باشد، از پیشگاه خداوند درخواست هدایت می نماید:

واصب بی سبیل الهدایة للبرّ فیما انفق منه .

بار الها! آن را كه از مال خود انفاق می نمایم ، به گونه ای صورت پذیرد كه از هدایت تو در برّ و نیكوكاری برخوردار باشم .